تلخ ترین خاطرات جبهه (قسمت دوم)

خیانتی از «بنی‌صدر»

هم‌زمان با ورود ارتش عراق به خاك ما، یك گروه از واحدهای تانك ما هم به فرماندهی افسری جوان پاتك كرد و وارد خاك عراق شد. عراقی‌ها همه فرار كرده بودند. افسر جوان درخواست كمك و پشتیبانی كرده بود، ولی به او گفته بودند، به دستور فرمانده كل قوا، «بنی‌صدر»، باید عقب‌نشینی كنید.

این كار برای او مساوی مرگ بود. افسر اصرار كرده بود، ولی جواب همان بود؛ به‌خاطر همین پشت بی‌سیم، بنی‌صدر را به باد فحش گرفته بود. ولی بالاخره با بدبختی به عقب برگشتند.

در هنگام تخلیه پادگان، مسئولان خواسته بودند طبق قوانین نظامی، مهمات پادگان را منهدم كنند كه شهید «شیرودی» وارد عمل شده بود و جلو‌شان را گرفته بود. ایشان مسئول هلی‌كوپتری پادگان ابوذر بود و ما باهم رفاقت خوبی داشتیم. ایشان گفته بود اگر بخواهید منهدم كنید، من بلند می‌شوم و شما را می‌زنم. آخرش هم راضی‌شان كرده بود كه ما می‌مانیم و اگر دیدیم نمی‌توانیم مقاومت كنیم، خودمان این‌ها را منهدم می‌كنیم. متأسفانه فقط تعداد اندكی نیرو ماندند.

 

 



خدا می داند اگر پیام شهدا و حماسه های انها را به پشت جبهه منتقل نکنیم گنه کاریم . . .

نظرات شما عزیزان:

عاشق شهادت
ساعت14:41---28 خرداد 1391
درود به آن افسر جوان و شهید شیرودی و درود به شما افسران جوان جنگ نرم...
همسفر خدا نگهدارت باشد


دوست
ساعت12:21---28 خرداد 1391
سلام دوست خوبم .
ممنون از پست زیبات .موفق باشی
یاعلی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, توسط همسفر